خسته ام ...! خسته نبودنت ...!
خسته از روزهايي كه بي تو شب ميشود
و شبهايي كه باز هم بي تو ميگذرد
تا كه طلوعي و غروبي ديگر بيايند
و باز هم گذر زمانها كه بي تو ميگذرد ...!
ميگذرد ...!
ميگذرد و باز هم ميگذرد
روزگارم تو تنهايي مي گذشت بي اينكه راستي راستي يه كي رو داشته باشم كه باهاش دوتا كلمه حرف بزنم تا اينكه زد و. . .
۱ نظر:
تبریک میگم وبلاگ خوبی داری.
از نوع کامنت گذتشتنت میشد فهمید فرهیخته ای ولی اینکه شعر میگی نمیدونستم.
برات یک دنیا موفقیت و سبزی ارزو دارم.
راستی جمعه که میای؟؟؟؟
کاری داشتی میل بزن
ho.go69@yahoo.com
ارسال یک نظر