شنبه


هر دم دردی از پی دردی ای سال

با این تن ناتوان چه کردی ای سال

رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت

صد سال سیاه برنگردی ای سال



سال نو مبارک...

با هر چه عشق نام تورا میتوان نوشت
با هر چه رود راه تورا میتوان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو میتوان گشود
سلام...حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن...
میخوای من اونی باشم که واقعا خودت میخوای من باشم؟! اگه اونی باشم که تو میخوای اونوقت دیگه من من نیست. یعنی من_ خودم نیستم...
ولم کنید...اون همه ی زندگی منه...اون همه کسه منه...اون همه ی عمر منه...اون همه ی نفس منه...اون همه ی رسوایی منه...
خدا حافظ...خداحافظ پرده نشین محفوظ گریه ها ...خدا حافظ...
خدا بیامرز قلب مهربونی داشت...
تف به این روزگار...تف...
اگه من اینکارو نکنم تو با این بابای پیزوری و اون ننه ی دست و پا چلفتیت که یه روزه تو این شهر شلوغ نفله میشید...
یعنی تو الآن خودتی؟
من خودم هستم ؛ بیخود این آینه را روبه روی خاطره مگیر...
بردش سر به نیستش کنه بنده خدارو...
ببین ... من یه آدم سرشته شده م ...جلز و ولز شده م...ب...بو...بود و نبودم اصلا مهم نیست......هیچی...
حالا برو ای مرگ...برادر...ای بیم ساده ی آشنا...تا تو دوباره باز آیی من هم دوباره عاشق خواهم شد...
واسه من مردن آسونه...کی گفته تو قراره بمیری؟
چشم هایش...
چشماش... یادم نمیره...نمیدونم چی بود؟ چی چی بود که یهو دوید تو زندگیم... با اون چشاش...آخ خ خ چشاش...
آرزوی امپراطوری داری؟ آرزوی کدخدا یی داری؟
خب آره ولی برام مهم نیست...
...به عصمت فاطمه ی زهرا این کارو میکنم...
تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزارساله برخواستم...
خدا بیامرزتش...
آخر چرا به خاک سیه مینشانیم؟
چرا گریه میکنی؟ بلند شو خودتوناراحت نکن. تو که انقدر پیزوری نبودی که؟
حقیقت داره ...؟؟!
آره حقیقت داره.
حقیقت داره؟
آره حقیقت داره...
اوس کریم اونایی رو که دوست دارهه زودتر میبره.
دنیا...مگه عوض میشه؟
آره.
جای من خالیست...جای من در زندگی خالیست...
دلم گرفته...دلم عجیب گرفته است...راستی خبرت بدهم...خواب دیدم خانه ای خریده ام.بی پرده؛بی پنجره، بی در بی دیوار...
پاشو...هیچ فکر نکردی ...هیچ فکر نکردی تو این برف و سرما یخ میزنی و بیچارمون میکنی؟
مرا سفر به کجا میبرد؟؟؟!!!
چی شده ؟ مشکلی پیش آمده؟
یه چیزی داره اذیتم میکنه...آخه تا کی؟...
مثل صدای اوست صدایت...او پاره ای از پیکر من بود...
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
حداحافظ ای نو بهار همیشه
....

جمعه

گل من گوش کن عزیزم گلدونت برات میخونه
تو کدوم باغ قشنگی ریشه هات زده جوونه
می دونم وسعت گلدون واسه تو کوچیک و تنگ بود
با تمام سادگی هاش واسه من اما قشنگ بود
گل من رفتی و گلدون میخونه برات عروسک
تو به آرزوت رسیدی باغ خوشبختیت مبارک
اما گاهی من میترسم که تو اونجا خوش نباشی
نکنه غصه بیاد و گل من پژمرده باشی
گل من خبر نداری دل گلدونت میگیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات میمیره
گل من نگو که اونجا دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات بمیره
نکنه لگد شه ساقت زیر پای هر غریبه
ساده دل نباش گل من که دنیا پر از فریبه
نکنه یه وقت شکستی آخ داره اشکام میریزه
نمیدونی خاطر تو واسه من چقدر عزیزه...
______________________________
دریغ !!!!!!
بمون ولي به خاطر غرور خسته ام برو
برو ولي به خاطر دل شكسته ام بمون

به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا
شكسته ام ولي برو ، بريده ام ولي بيا

چه گيج حرف مي زنم ، چه ساده درد مي كشم
اسير قهر و آشتي ميون آب و آتشم

چه عاشقانه زيستم چه بي صدا گريستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بي تو نيستم

تو را نفس كشيدم و به گريه با تو ساختم
چه دير عاشقت شدم چه ديرتر شناختم

تو با مني و بي توأم ببين چه گريه آوره
سكوت کن سکوت کن سكوت حرف آخره

ببين چه سرد و بي صدا ببين چه صاف و ساده ام
گلي كه دوست داشتم به دست باد داده ام

بمون كه بي تو زندگي تقاص اشتباهمه
عذاب دوست داشتن تلافي گناهمه

پنجشنبه


با دلي تنگ به جبران گناهي كه نكردم

گريه ها كردم و بر آتش دل اشك فشاندم

ناگزير اشك فشان غم زده از كوي تو رفتم

نا اميدانه ز دل آه غريبانه كشيدم

تا به سوي دل تنها شده مستانه بگريم

نيمه جان پيكر خود تا در ميخانه كشيدم

سه‌شنبه

...

-آخه چه مرگته؟ چي از جونم ميخواي؟ چرا راحتم نميذاري؟
- چرا باهام اينطوري حرف ميزني؟
- آخه خسته م كردي...چي ميخواي كه انقدر پريشوني؟
- من فقط يه كم آرامش ميخوام...همين
- طفلي دل غمگين كوچولوي من ...من كه نشكستمت داري از من انتقام ميگيري!
- چه تمناي محالي دارم...خنده ام ميگيرد
-...
ساقيا امشب صدايم با صدايت ساز نيست
يا که من مست و خرابم يا که سازت ساز نيست
ساقيا امشب مخالف مينوازد تار تو
يا که من بسيار مستم يا که تارت تار نيست

دوشنبه


و عسي ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم
و عسي ان تحبوا شيئا و هو شر‍ لكم
و الله يعلم و انتم لا تعلمون

و چه بسيارند چيزهايي كه شما نسبت به آن كراهت داريد و به نفع شماست

و چه بسيارند چيزهايي كه شما دوست داريد و به ضرر شماست

و خدا ميداند و شما نميدانيد

(بقره/216)