سه‌شنبه

ميدونم گاهگاهي به اينجا سر ميزني
همون طور كه يادت به روحم چنگ ميزنه
اما ميخوام بدوني
اين نوشته ها
اين همه احساس
واسه تو نيست
شايد يه كم بي رحمانه باشه اما ...
واسه تو نيست
به خودت نگير لطفا
( قرار بود ماندني ترين ماني در ماندگار ترين لحظه هام باشي)
خدا رو شكر كه نموندي
در درد و دلمو باز نميكنم فقط ميخواستم بدوني
واسه تو نيست
امروز تو يه كتاب خوندم كه ما آدما تو دنيا به دو تا قدرت معتقديم : خير و شر
نوشته بود كائنات همه اش خيره . اين ما آدما هستيم كه با افكار منفي مون شر رو به وجود مياريم
فقط يه قدرت تو دنيا هست : خدا
كه سر چشمه ي همه ي خيرات و بركاته
اگه به اين قدرت مطلق معتقد باشيم
دنيا مال ماست

پنجشنبه


مست مستم ... مشكن قدر خود اي پنجه ي غم

من به ميخانه ام امشب ، تو برو جاي دگر...
شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ،تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
كه خود در ميان غزلها بميرد
گروهي بر آنند كاين مرغ شيدا
كجا عاشقي كرد، آنجا بميرد
شب مرگ،از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويي به صحرا بميرد
چو روزي به آغوش دريا برآمد
شبي هم در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي ...آغوش وا كن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد