پنجشنبه


با دلي تنگ به جبران گناهي كه نكردم

گريه ها كردم و بر آتش دل اشك فشاندم

ناگزير اشك فشان غم زده از كوي تو رفتم

نا اميدانه ز دل آه غريبانه كشيدم

تا به سوي دل تنها شده مستانه بگريم

نيمه جان پيكر خود تا در ميخانه كشيدم

۱ نظر:

paria گفت...

guya dar in zamane
bi gonahi gonahe bozorgist dooste payiziye man