چهارشنبه

مي دونم كه مي دوني

آخ. . . نمي دوني. . . نمي دوني
نمي دوني چقدر دلم گرفته ، انقدر كه اگه الآن تو اخترك شازده كوچولو بودم،
ميشستم و باهاش 43 بار غروب خورشيد رو تماشا ميكردم.
نمي دوني چقدر دلم برات تنگ شده ،
انقدر كه فكر ميكنم ديگه نمي تونم ببينمت .
دلم گرفته ، تنگ شده ، نمي دوني چقدر
اما مي دونم كه مي دوني

هیچ نظری موجود نیست: